امروزه بخش زیادی از اموال شرکتها مربوط به داراییهای نامشهود آنها میباشد. در این شرایط مدیران مالی، حسابداران، حسابرسان و مدیران اجرائی با مسائلی در تعیین ارزش دارایی شرکتها روبرو میشوند که در گذشته به ندرت مواجه بودند. مسائلی از قبیل تعیین وضعیت مالی شرکت و تنظیم گزارشهای مالی برای افراد داخل و خارج از سازمان، تصمیم به خرید یا فروش دارایی، تصمیم به ادغام یا کسب شرکتها و مواردی از این دست به سادگی گذشته قابل حل نیستند. درفرایند حل تمام این مسائل، تعیین ارزش داراییهای نامشهود، عاملی حیاتی به شمار رفته و نقش پر رنگی را ایفا خواهد کرد.
فناوری از جمله داراییهای نامشهود است که چگونگی تعیین ارزش آن اگرچه در گذشته به دلایلی چون دعاوی قانونی یا اهداف مالیاتی مورد توجه بوده، با این حال در سالهای اخیر و در طی شکلگیری انواعی از قراردادهای اعطای امتیاز، فروش تکنولوژی و یا سرمایهگذاری خطر پذیر، جایگاه خاصی پیدا نموده است. این جایگاه به ویژه با شکلگیری گسترده شرکتهای نوپا و استارتآپها مسیر چشمگیر رو به رشدی طی مینماید. به طور کلی میتوان اهمیت فناوری و ارزش بالای آن را از دو منظر مورد بررسی قرار داد:
- اولاً خلق و توسعه فناوری مستلزم صرف هزینههای بالای نیروی انسانی، زمان، هزینههای مالی مستقیم و … میگردد.
- در ثانی استفاده از فناوری موجب ایجاد منافعی برای خریدار میشود که به صورت افزایش درآمدها یا کاهش هزینهها و یا افزایش قدرت رقابتی و در نهایت افزایش سودآوری ظهور مییابد.
با توسعه فعالیتهای فناورانه، تعیین ارزش فناوری نیازی است که همگام با توسعه نوآوریها و فناوریهای جدید، پیوسته در حال افزایش است. حتی تعدد اهداف در اقدام به ارزشگذاری تکنولوژی نیز افزایش یافته است. برای مثال با توسعه سرمایه گذاری خطر پذیر، نه تنها ارزش گذاری تکنولوژی که ارزش گذاری شرکتهای نوپا و استارت آپها نیز نیاز جدیدی شده است که با روشهای معمول در ارزش گذاری سهام شرکتهای غیر تکنولوژی محور به کلی متفاوت است. این تفاوت حتی در مواقع همکاری حول محور دستاوردهای فناورانه شرکتی فعال در شرایط سنتی نیز قابل مشاهده است.
باید در نظر داشت که ارزش یک فناوری به شدت وابسته شرایط زمانی، مکانی و محیطی فناوری مورد نظر می باشد. تعدد و تنوع حاکم بر این شرایط، انبوهی از متغیرها را بوجود می آورد که جای دادن تمام آنها در یک مدل برای ارزش گذاری تکنولوژی بسیار دشوار است. بر همین اساس و محدویت های بیان شده باعث می گردد تا در هر مورد رویهای خاص همان مورد اتخاذ شود که این رویهها اغلب غیرعینی و مبتنی بر قدرت طرفین مذاکره میباشد.
ارزش یک فناوری وابسته به داراییهای مکمل دیگری است که استفاده از آن فناوری را ممکن و سودآور میکند. در نتیجه برای شرکتهای مختلف ممکن است یک فناوری مشابه، ارزشهای متفاوتی داشته باشد که میتواند سنجش ارزش فناوری را متفاوت کند.
یکی از مسائل مهم موجود در شرکتها عدم امکان تعیین ارزش واقعی دانش فنی و خروجی فرآیند تحقیق و توسعه خود به شرکتهای بزرگ و سرمایهگذاران میباشد. خروجی به دست آمده از فرآیند تحقیق و توسعه (فناوری) دارای ارزش است چرا که منافعی را برای مالک آن، خواه برای استفاده در کسب و کار خود و خواه برای فروش و یا اعطای حق امتیاز برای استفاده در دیگر کسب و کارها، به همراه خواهد داشت. به هرحال استفاده از فناوری موجب خلق ثروت خواهد شد و میزان این ثروت ایجاد شده، ارزش فناوری را تعیین میکند، چه خود توسعه دهنده فناوری از آن استفاده کند و چه یک طرف دیگر فناوری را برای استفاده در یک کسب و کار دیگر خریداری کند. با این وجود در حالت دوم معمولا مبلغی که خریدار میپردازد کمتر از ارزش فناوری است که این مبلغ با عنوان قیمت شناخته میشود. برای همین وجود خدمات تخصصی برای تعیین میزان ارزش واقعی یک فناوری و دانش فنی هم برای خریدار حائز اهمیت است و هم برای فروشنده تا هر دو منتفع گردند.
دو رویکرد کلان کمی و کیفی در ارزش گذاری فناوری دو مورد توجه میباشد؛ در روشهای کمی تلاش میشود تا ارزش پولی فناوری را با کمک انجام محاسبههای که گاهی پیچیده به نظر میرسد، بدست آورند. روشهای کیفی قیمتگذاری فناوری، دارای مبنای پیچیدهای نبوده و در زمان اندک و با استفاده از قوانین ساده و محاسبات سرانگشتی نه چندان دقیق، قیمتگذاری فناوری را انجام میدهند. در رویکرد کمی نیز میتوان به روشهای هزینه محور، درآمد محور و بازار محور اشاره کرد که متناسب با شرایط از موارد فوق به عنوان مبنای ارزشگذاری استفاده خواهد شد.